دکتر: انگل یا غیرانگل، این آخرین جلسه ماست. از شنیدن حرفات خسته شدم، شبها کابوس میبینم. دیگه جرات نمیکنم حتی یه لیوان آب بخورم. اگه آب تو بطری نباشه فکر میکنم نشانهای است برای خودکشی.
اشکان: دکتر، تو اون لحظه تمرکز کنین روی یه چیز دیگه.
[ اشگان انگشتر متبرک و چند داستان دیگر - شهرام مکری ]
کلمات کلیدی: