سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]
بیوگرافی گرت بیل

هرگز این قصه ندانست کسی
 آن شب آمد به سرای من و خاموش نشست
 سر فرو داشت نمی گفت سخن
 نگهش از نگهم داشت گریز
 مدتی بود که دیگر با من
 بر سر ِ مهر نبود
 آه ، این درد مرا می فرسود :
« او به دل عشق ِ دگر می ورزد »
گریه سر دادم در دامن ِ او
های هایی که هنوز
 تنم از خاطره اش می لرزد !
 بر سرم دست کشید
 در کنارم بنشست
 بوسه بخشید به من
 لیک می دانستم
 که دلش با دل ِ من سرد شده است !


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط گرت بیل 97/1/26:: 12:34 عصر     |     () نظر

زین پیش شاعران ِ ثنا خوان که چشم شان
 در سعد و نحس ِ طالع و سیر ِ ستاره بود
 بس نکته های نغز و سخن های پر نگار
 گفتند در ستایش ِ این گنبد ِ کبود
اما زمین که بیش تر از هر چه در جهان
 شایست? ستایش و تکریم آدمی است
 گمنام و ناشناخته و بی سپاس ماند
ای مادر ای زمین !
 امروز این منم که ستایشگر ِ توام
 از توست ریشه و رگ و خون و خروش ِ من
فرزند ِ حقگزار ِ تو و شاکر ِ توام
بس روزگار گشت و بهار و خزان گشت
تو ماندی و گشادگی ِ بی کرانه ات
 طوفان ِ نوح هم نتوانست شعله کشت
از آتش ِ گداخت? جاودانه ات
 هر پهلوان به خاک رسیده است گرده اش
 غیر از تو ای زمین که در این صحن? ستیز
 ماندی به جای خویش
 پیوسته زورمند و گران سنگ و استوار
 فرزند ِ بدسگالی اگر چون حرامیان
 بر حرمت ِ تو تاخت
 هرگز تهی نشد دلت از مهر ِ مادری
 با جمله ناسپاسی ِ فرزند ِ بی شناخت
 آری زمین ستایش و تکریم را سزاست
 از اوست هر چه هست در این پهن بارگاه
 پروردگان ِ دامن و گهوار? وی اند
 سهراب ِ پهلوان و سلیمان ِ پادشاه
ای بس که تازیان? خونین ِ برق و باد
 پیچیده دردناک
بر گرد? زمین
 ای بس که سیل ِ کف به لب آورد? عبوس
 جوشیده سهمناک بر این خاک ِ سهمگین
 زان گونه مرگ بار که پنداشتی ، دریغ
 دیگر زمین همیشه تهی مانده از حیات
 اما زمین همیشه همان گونه سخت پشت
 بیرون کشیده تن
 از زیر ِ هر بلا
و آغوش باز کرده به لبخند ِ آفتاب
زرین و پر سخاوت و سرسبز و دلگشا
بگذار چون زمین
 من بگذرانم این شب ِ طوفان گرفته را
 آنگه به نوش خند ِ گهربار ِ آفتاب
 پیش ِ تو گسترم همه گنج ِ نهفته را


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط گرت بیل 97/1/26:: 10:36 صبح     |     () نظر

در ضیافت تدفین عشق


حصارها
تُو در تُو
قلعه ـ سنگ
با خارپوش اطلاعات
با سیاج ـ آذینِ امنیت
با فراک فاخر منافع
در ترازوی کفر و تقدس...

چاله ـ گوری در گاوـآرواره‌های سیاست
زهر ـ خند همیشه‌ی داس در مرگ همیشه‌ی یاس
در ضیافت دفن همیشه‌ی عشق...

در تقسیم زمین و انفکاک جهان
تفکر نگاه را برنمی‌تابند
پرهای مرغ اندیشه می‌کنند...

س. ع. نسیم


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط گرت بیل 97/1/25:: 2:23 عصر     |     () نظر

معرفی کتاب

  تاریخ تمدن

معرفی کتاب: تاریخ تمدن

نوشته: ویلیام جیمز دورانت (ویل دورانت)

با همکاری همسرش: آریل دورانت

 

دوره‌ی تک جلدی

7530 صفحه

تایپ شده با کیفیت بالا

دارای بوک مارک

 

پی. دی. اف کتاب را از کانال «دایره مینا» دریافت کنید:

@daamina2


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط گرت بیل 97/1/25:: 12:28 عصر     |     () نظر
من بیشتر از همه تو رو دوست دارم :)


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط گرت بیل 97/1/24:: 4:41 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >